ترون برای حمایت ازدختران رزبلاگ
آدرس
TB5HqGXrD43LP8nEKwnVbirFBYpkuiyp8e0x19E36e93ADf518FbBD74E22704094D743b938cbB
0x19E36e93ADf518FbBD74E22704094D743b938cbB0x19E36e93ADf518FbBD74E22704094D743b938cbB0x19E36e93ADf518FbBD74E22704094D743b938cbB0x19E36e93ADf518FbBD74E22704094D743b938cbB
0x19E36e93ADf518FbBD74E22704094D743b938cbB
0x19E36e93ADf518FbBD74E22704094D743b938cbB
با تیری در کمان
به انتظار شکار سایه
به ناگاه
خورشید سر به بالین شفق نهاد
و ماه ورپرید
بی اختیار خندیدم
چرا که
سایه ها بی نور میمیرند
از عشق چه ها کشیدم من
درین صبح های پاییزی !
از عشق چه ها کشیدم من
در ین تکرر های تکراری
از عشق چه ها کشیدم من
زمان ، زندان
زمانه ، زندانباني بي رحم
گريزي نيست اين قفل هرزه را
تا باز ستاند
آنچه را هرگز نخواسته ام
آنچه را که هر گز نداشته ام
و هر چه را
به تماشای منِ دیوانه نشستی که چه؟
مست را ساغر و پیمانه شکستی که چه؟
سهم من بودی و نیمهی گم شده ام
بر سر سفرهی اغیار نشستی که چه؟
ای صبر چه زلالی به مثل آب روانی
یا تلخ تر از زهر و ز هر شوق نهانی
ای صبر سیاهی نه سپیدی به چه رنگی
در خانه ی دل منقلبی رومی و زنگی